نویسنده: دکتر علی محمّد الماسی



 

تعلیم و تربیت: از دوران نادرشاه تا تأسیس دارالفنون(1)

سلطنت نادرشاه

نادرشاه در تمام دوره ی سلطنت خود سعی کرد که اختلافات مذهبی بین ایران و عثمانی را برطرف کند. دشنام دادن به سه خلیفه ی اول راشدین را موقوف کرد و به دولت عثمانی پیشنهاد نمود که مذهب جعفری در ردیف مذاهب چهارگانه ی تسنن شناخته شود لیکن در این راه موافقت حاصل نشد.
در 1151 ناگزیر به لشکرکشی به هندوستان شد زیرا طایفه ی گلزائی در افغانستان اغتشاش می کرد و هر وقت تعقیب می شد به خاک هندوستان پناه می برد و تذکرات نادرشاه به دولت هند مؤثر واقع نشده حتی اهانت شدید هم به سفیر ایران شده بود. قوای ایران پس از عبور از گردنه ی خیبر، لاهور را تصرف کرد و سپاه هند را در دشت کرنال (به فتح کاف و سکون را) منهزم ساخت و پادشاه هندوستان مجبور به تسلیم شد. نادرشاه سلطنت را بدو تفویض کرد و او نیز نفایس خود را (از آن جمله 60،000 جلد کتاب خطی و تخت طاووس) به نادرشاه تقدیم نمود و رود سند مرز شرقی ایران معین گردید.
در 1154 برای تنبیه طوایف لزگی که شورش کرده بودند نادرشاه عازم داغستان شد. به هنگام عبور از سوادکوه تیری از میان جنگل به طرف او رها شد که وی را نسبت به رضاقلی میرزا پسر ارشدش بدگمان ساخت و با توهمی که در ذهن او تولید کرده بودند پسر را نابینا کرد و همین امر حواس او را مختل نمود. لزگی ها هم به پشت گرمی روسیه در مقابل نادرشاه ایستادگی کردند. نادرشاه گرچه آشوب های داخلی را که در ظرف سه چهار سال به وقوع پیوست برطرف کرد و با دولت عثمانی در 1160 صلح نمود ولیکن مزاجش منحرف شد و سوءظن شدید نسبت به اولاد و اطرافیانش پیدا کرد و بنای جور و ستمکاری گذاشت.
البته مردم ایران قدر خدمات نادرشاه که کشور را از مهلکه نجات داده بود می دانستند ولی از رفتار او نسبت به تشیع و تندخویی و جفاکاری او به ستوه آمده بودند. چند نفر از امرای شیعه که بنا بود به قتل رسند شبانه او را نزدیک قوچان هلاک کردند.

کریم خان زند

پس از قتل نادرشاه هرج و مرج حکم فرما شد تا بالاخره نوه ی او به نام شاهرخ در خراسان فرمانروایی یافت و تا 1210 بر آن خطه سلطنت داشت. از طرف دیگر کریم خان زند که از سران اردوی نادر در هندوستان بود قریب 15 سال با داعیان سلطنت مبارزه کرد و در 1179 که تمام ایران (به جز خراسان) تحت سلطه ی او درآمد و شیراز را پایتخت قرار داد و تا 1192 که در گذشت با مهربانی و دلیری به نام وکیل الرعایا حکومت کرد و بناهایی چون مسجد و بازار وکیل و آرامگاه سعدی را در آن شهر برپا ساخت.

آقا محمدخان قاجار

بعد از فوت کریم خان مجدداً هرج و مرج روی داد تا آقا محمد خان قاجار که تحت حمایت کریم خان در شیراز می زیست و در معضلات امور از او مشورت می جست سران خاندان زند و ایل قاجار را مطیع کرد و در 1200 هجری به سلطنت نشست و سلسله ی قاجار را تأسیس و فتحعلی خان برادرزاده ی خود را به ولیعهدی انتخاب کرد. آقامحمد خان با تدبیر و دلاوری و قساوت مملکت را تحت لوای واحد در آورد و با روس ها که از طرف قفقاز و آذربایجان و گیلان به ایران حمله می کردند مبارزه نمود و در 1211، موقعی که در قفقازیه پیروزمند شده بود، به دست فراشان خلوت (که بنا بود سیاست شوند) در خواب به هلاکت رسید.

فتحعلی شاه

در نوروز 1212 فتحعلی شاه تاج گذاری کرد و به وصیت آقا محمدخان چهارمین پسر خود عباس میرزا را ولیعهد نمود و میرزا عیسی خان فراهانی معروف به قائم مقام را به وزارت تعیین کرد.
مهم ترین مسئله ای که در سلطنت فتحعلی شاه باعث نگرانی شدید بود دست اندازی روسیه به خاک ایران بود که از اواخر قرن دهم هجری آغاز شد و هر قدر اروپا در علوم و صنایع جدید پیشرفت می کرد و قشون روس مجهزتر می شد و ایران به واسطه ی غفلت از کاروان تمدن عقب تر می ماند تجاوزات روسیه زیادتر می گشت. در 1215 دولت روس گرجستان را رسماً جزء روسیه کرد و در 1218 گنجه و ایروان را تصرف کرد.
در همین اوان دولت انگلیس مستقیماً بر هندوستان دست یافته بود و جلوگیری از توسعه ی نفوذ و تصرفات روسیه در ایران که معبر هندوستان از طرف شمال است یکی از اصول سیاستش بود.
دولت ایران سعی کرد از مخاصمات فرانسه و انگلیس در اروپا و متحدینی که دو دولت در مواقع مختلف داشتند (و یکی از آن ها روسیه بود) برای حراست کشور استفاده کند ولی نتیجه ی مطلوب حاصل نشد. روسیه در دو جنگ که اولی ده سال و دومی دو سال به طول انجامید با علوم و صنایعی که از مغرب زمین آموخته بود ما را مغلوب کرد. در 1243 معاهده ی ترکمانچای بر ایران تحمیل شد و به موجب آن تمام قفقاز و قسمتی از طوالش از ایران منتزع گردید - به دولت روس حق مداخله در امور قضایی (به نام کاپیتولاسیون) داده شد - منازل و مغازه های اتباع روس مصونیت پیدا کرد - عوارض گمرکی نسبت به صادرات و واردات روس به قدری تقلیل یافت که نصف بازار ایران به دست روس ها افتاد.
به واسطه ی عهدنامه ی ترکمانچای، ایران در تحت نفوذ دولت روس قرار گرفت که می خواست هر روز بیشتر بر استیلای خود بیفزاید و همین امر منافع انگلیس را در هندوستان تهدید می نمود. در نتیجه بین روس و انگلیس رقابت شدید حکمفرما شد و ایران مدت یک قرن با وضع تأثر انگیزی در میان آن ها روزگاری با ضعف به سر می برد. در 1249 ولیعهد فوت کرد و پسرش محمد میرزا به ولایت عهدی معرفی شد. فتحعلی شاه نیز در 1250 دنیا را بدرود گفت.
محمد شاه(2)
محمدشاه 14 سال با رنجوری و ضعف نفس سلطنت کرد و ناصرالدین میرزا پسر ارشد خود را ولیعهد نمود. در زمان سلطنت او میرزا سید علی محمد شیرازی در 1260 یعنی 1000 سال پس از غیبت امام عصر (عج) خود را با واسطه ی بین امام غایب و خلق معرفی کرد و خویشتن را باب نامید.
ناصرالدین شاه(3)
ناصرالدین میرزا در 16 سالگی به سلطنت رسید. میرزا تقی خان فراهانی ملقب به امیر نظام صدارت را عهده دار شد و لقب امیر کبیر گرفت. مردی بود فعال و میهن پرست و با تدبیر و مطلع به اوضاع جهان.
امیرکبیر اصلاحات مهمی را شروع کرد چون تشکیل سپاه منظم به دستیاری معلمین اروپایی - امن کردن راه ها، توازن بودجه، استخدام معلم و تأسیس دارالفنون در تهران، جلوگیری از مداخله ی مأمورین روس و انگلیس در کارهای کشور، محدود کردن علمای ظاهری و بیگانگان، و کسانی که از این اصلاحات زیان می دیدند. شاه جوان را از امیرکبیر ترسانیدند و از راه نیرنگ و دسیسه وسایل عزل و تبعید و قتل او را در 1268 فراهم ساختند. و مملکت را از داشتن مصلحی خدمتگزار و لایق و دلیر محروم کردند.

ملا احمد نراقی(4)

بزرگ ترین معرف فرهنگ این دوره که در معارف عصر خویش نفوذ بسیار داشته ملا احمد نراقی است.
ملا احمد، از مشاهیر علمای ایران، در کاشان اقامت داشت و روزگار خود را با ریاست دینی و تدریس و تألیف به سر آورد. برای او بود که مدرسه ی سلطانی به دستور فتحعلی شاه در کاشان ساخته شد. چند کتاب در اصول و فقه به عربی تألیف نموده و حکایات و تمثیلاتی به سبک مثنوی مولوی به نام طاقدیس و با تخلص صفایی سروده و کتابی به نام خزائن به تقلید گلستان سعدی به سلک تحریر کشیده است. علاوه بر دو کتاب مذکور ملا احمد بر حسب دستور فتحعلی شاه کتاب جامع السعادات تألیف ملا مهدی نراقی پدرش را از عربی به زبان فارسی نقل کرده و آن را معراج السعاده نامیده است.

نظریات ملا احمد نراقی: کتاب معراج السعاده در علم اخلاق و دفع صفات ناپسند و کسب ملکات ارجمند است. این کتاب مانند کتب اخلاق دوره ی صفویه نیست که تمام مطالب فقط به استناد قرآن و احادیث و اخبار باشد بلکه حکمت و عرفان نیز در استدلال نویسنده به کار رفته است.

کتاب مذکور را چهار باب است. باب چهارم که متجاوز از 9 عشر کتاب است در خصوص انواع اخلاق - شرافت فضایل و کیفیت اکتساب هر یک از آن هاست و به پنج مقام تقسیم شده و اخلاق وابسته به قوه ی وهم و عقل و غضب و شهوت یک یک بررسی و طریق معالجه ی هر یک از رذایل (مانند ترس، بی غیرتی، عصبیت، قساوت قلب، مال دوستی، بخل، حرص، حسد، دروغگویی، تملق، و ریا...) پیشنهاد شده است.
نظریات ملا احمد نراقی در باب تعلیم و تربیت در مقام دوم تحت سه قسمت ذکر شده است:
الف: شرافت علم و علما که به دلیل عقلی و نقلی مطالب بیان شده است.
ب: آداب تعلم و تعلیم
پ: اقسام علوم
آنچه در این کتاب مجمل مورد نظر است قسمت دوم است در آداب تعلیم و تعلم. آداب تعلم را به قرار ذیل می توان خلاصه کرد:
1- منظور از تحصیل باید تقرب به خدا و رسیدن به سعادت و دخول در عالم انسانیت باشد نه جاه و مال و مفاخرت بر اقران.
2- هرچه شاگرد فهمید باید بدان عمل کند چنان که فرموده سنائی:
چو علمت هست خدمت کن که زشت آید بر دانا
گرفته چینیان احرام و مکی خفته در بطحا
3- محصل باید معلم را دوست بدارد و حرمت او را نگاه دارد و متذکر باشد که حقوق معلم بیشتر از حقوق پدر جسمانی است. علما مخصوصاً دانشمندانی را که شاگرد از تألیفات آنان منتفع می شود باید محترم شمارد.
4- شاگرد باید با ارباب هوی و هوس آمیزش نکند و از شهوت نفسانی پیروی ننماید.
5- محصل باید نفس را از آداب ذمیمه پاک کند.
خلاصه ی آداب تعلیم از این قرار است:
1- قصد معلم از آموختن باید قربت به خدا و ارشاد باشد نه جاه و مال و ریاست و شهرت.
2- معلم نسبت به شاگرد باید مهربان باشد - اندازه ی فهم او را در تدریس رعایت کند - با وی به ملایمت سخن گوید و درشتی نکند.
3- هرگاه معلم شاگرد را سزاوار فرا گرفتن علمی بداند نباید در آموختن علم دریغ کند و بخل ورزد. اگر مطلبی را شاگرد نتواند درک کند معلم نباید بدو بیاموزد.
4- معلم نباید چیزی که خلاف واقع باشد بیاموزد بلکه آنچه مسلم و محقق است باید تعلیم دهد. مطالبی که مورد شبهه است باید مسکوت گذاشت تا مطالب صحیح به دست آید آن گاه تدریس شود.
در پایان این قسمت ملا احمد نراقی وضع فرهنگ زمان خود را با کمال صراحت و سادگی با جملات ذیل وصف می کند:
کسی که معرفت به اهل این زمان داشته باشد می داند که آداب تعلیم و تعلم مثل سایر اوصاف کمالیه مهجور و معلم و متعلم از ملاحظه ی شرایط دورند. زمان و اهلش فاسد و بازار هدایت و ارشاد کاسد گشته نه نیت معلم خالص است نه قصد متعلم - نه غرض استاد صحیح است و نه منظور شاگرد و به این جهت است که از هزار نفر یکی را رتبه ی کمال حاصل نمی شود و اکثر در جهل خود باقی می مانند - با وجود این که بیشتر عمر خود را در مدارس به سر می برند.
به طوری که ملاحظه شد در این دوره صد و بیست ساله مملکت ما آشفته و متزلزل بود. این آشفتگی و تزلزل در نتیجه ی عدم ثبات اوضاع سیاسی و زد و خوردهای داخلی بر سر سلطنت و حکومت از یک طرف و نیرومندی روسیه، در اثر اخذ علوم و صنایع از مغرب زمین، و توسعه طلبی آن و تجاوز و دست اندازی به خاک ایران و مغلوب کردن ملت خواب آلوده بوده، رقابت انگلیس با روسیه و مساعی دولت انگلیس در جلوگیری از توسعه ی نفوذ اسلاوها تا این اندازه مفید بود که ایران در ظاهر رمقی داشت ولی در حالت احتضار میان آن دو امپراتوری برای زنده ماندن دست و پا می زد. در این صورت اسباب تعجب نیست که یکی از بزرگ ترین پیشوایان فرهنگ سطور فوق را در تشریح اوضاع معارف آن زمان بنویسد. با این همه در هر موقع که فی الجمله امنیتی به وجود می آمد و اغتشاشات داخلی کمتر بود - مانند اواخر زمامداری کریم خان زند یا عصر فتحعلی شاه - به حکم ضرورت و احتیاج یا غریزه ی دانش پژوهی به آموزش و پرورش توجهی معطوف می گردید.
منظور: غرض از تعلیم و تربیت همان بود که در فصل گذشته ذکر شد با این تغییر که در قسمت دیانت ایمان به تشیع مستلزم دشنام دادن به خلفای راشدین و مرتد شمردن اهل سنت نبود. در طبقات عالیه و هیئت حاکمه ترس از روسیه باعث شد که برای حراست و بقای مملکت به فکر اخذ فرهنگ و علوم و صنایع از مغرب زمین بیافتد.
سازمان: مکاتب و مدارس به صورت ظاهری مانند دوره ی قبل بود. در عصر کریم خان و فتحعلی شاه چند مدرسه و مسجد ساخته شد که مهم ترین آن ها مسجد وکیل در شیراز و چهار مسجد توسط فتحعلی شاه در تهران و قزوین و بروجرد و سمنان بود. چنان که در فوق اشاره شد مدرسه ی سلطانی هم توسط پادشاه مذکور در کاشان بنا گردید.
در این دوره نخستین مدارس امریکایی و اروپایی در ایران به وجود آمد. مبلغین امریکایی در 1250 مجاز به ایجاد مدرسه درارومیه شدند. مبلغین لازاریست فرانسوی نیز در 1256 اجازه یافتند که در تبریز و جلفا و ارومیه و سلماس مدرسه باز کنند. برای تعلیمات فنی نظامی در ارتش و تأسیس کارخانه ی اسلحه سازی و توپ ریزی و باروت کوبی عده ای معلم و مشاق و مهندس فرانسوی و انگلیسی و اتریشی به آموختن از راه عمل پرداختند.
کار دیگری که در این دوره شروع شد ایجاد چاپخانه بود که در نشر معارف و آسان کردن تحصیل فوق العاده مؤثر بود. گرچه صنعت چاپ در وسط قرن نهم هجری در آلمان اختراع شد و از اوایل قرن دهم در قسطنطنیه و لیدن (هلاند) شروع به طبع کتب فارسی و عربی کردند لیکن در ایران به سال 1227 اولین چاپخانه با حروف سربی در تبریز توسط عباس میرزا ولیعهد و 12 سال بعد در تهران دایر شد و در 1240 چاپخانه ی سنگی در تبریز و چند سال بعد در تهران و ولایات به تدریج ایجاد شد.
مقارن تأسیس چاپخانه ابتدا کتب مذهبی را طبع کردند و از 1253 اولین روزنامه ی فارسی با چاپ سنگی در ایران انتشار یافت.

برنامه: در برنامه ی مکاتب و مدارس تغییر عمده ای که نسبت به دوره ی قبل حاصل شد این بود که حکمت و عرفان مطرود نبود و حکما و عرفا از تعرض بر کنار بودند. در اثر اقدامات نادرشاه، دشنام دادن به خلفای سه گانه و مرتد شمردن اهل سنت رسماً موقوف شد و در مجالس وعظ و روضه خوانی این دستور رعایت گردید.

علوم طبیعی در این دوره نیز مذموم و کتب این رشته قدر و اعتبار نداشت. علمای ظاهری تحصیل علوم طبیعی را با سستی عقاید مذهبی توأم می دانستند و کسانی را که به این رشته روی می آوردند متهم به الحاد می کردند در صورتی که در همین موقع بود که در اروپا علوم طبیعی و ریاضی و استعمال آن ها در زندگانی صنایع بدیع و اسلحه تازه به وجود آورده بود که ملل اروپا را بر سایر ممالک عالم و از جمله ایران مسلط و مستولی می ساخت.
تعلیم زبان فرانسه و انگلیسی به عده ای از شاهزادگان و اعیان و اشراف و صاحب منصبان در همین دوره در خارج از مکاتب و مدارس آغاز شد و مجاهدت های دولت ایران با استفاده از دوستی و اتحاد با فرانسه و انگلیس در مقابل مطامع و تجاوزات دولت روس - مبادله ی هیئت های نمایندگی بین ایران و فرانسه و انگلیس - آمدن معلمین و مشاقان فرانسوی و انگلیسی به قصد تربیت صاحب منصبان ایرانی و تشکیل آرتش تازه، تحصیل زبان فرانسه و انگلیسی را برای عده ای از متصدیان امور ضروری کرد. چون فرانسه با مملکت ما مرز مشترک نداشت در ایران تصور کردند که دولت فرانسه در کشور ما غرض سیاسی ندارد و روی این تصور به زبان فرانسه بیشتر توجه کردند به ویژه که آوازه ی فتوحات ناپلئون باعث ستایش مردم نسبت به فرانسه و فرهنگ آن شده بود. از این رو مدارس فرانسه رونق گرفت و زبان فرانسه بالنسبه سریعاً رواج یافت و نفوذ فرانسه در آموزش و پرورش جدید زیادتر از هر مملکت غربی دیگر شد.
آشنا شدن به زبان فرانسه و انگلیسی توأم با ترجمه ی بعضی از کتب چون تاریخ پطر کبیر و شارل دوازدهم (پادشاه سوئد) و اسکندر مقدونی و کتاب جغرافیا و کتاب نظام ناصری در فنون جدید جنگی و غیره شد که تماماً به طبع رسید و رهبران قوم را متوجه تمدن جدید اروپا کرد.

روش: در مکاتب و مدارس روش تعلیم مانند دوره ی قبل بود. طرق جدیدی که در خارج از مکاتب و مدارس در این دوره به کار برده شد عبارت بود از آموختن زبان های خارجه از راه گفت و شنود و استفاده ی عملی از آن ها و اکتفا نکردن به قرائت و کتاب چنان که در تعلیم زبان عربی مرسوم بود.

در نتیجه ی کاسته شدن تعصب مذهبی و عدم تعرض به صوفیه، شعرا و نویسندگان به شیوه ی متقدمین قبل از مغول رجعت کردند و از فردوسی و فرخی و منوچهری و خاقانی و سعدی و مولوی الهام گرفتند و تا حدی از عبارت پردازی و مغلق نویسی دوری جستند. سید احمد هاتف اصفهانی، میرزا حبیب قاآنی، و میرزا ابوالقاسم قائم مقام عالی ترین نظم و نثر در این دوره را به وجود آوردند.
تغییر دیگری که در روش تربیت پدید آمد این بود که اعزام محصل را به اروپا برای آموختن علم و صنایع جدید لازم شمردند و در 1225 یک نفر و در 1231، پنج نفر و در 1260 هم پنج نفر به اروپا اعزام داشتند و همچنین از 1224 به بعد عده ای پزشک و معلم و مدیر مطبعه و مهندس و صاحب منصب و مشاق از ممالک اروپا استخدام کردند.

نتیجه

در نتیجه ی نهضت عظیم فرهنگی که در اروپا مقارن با تأسیس سلسله ی صفویه پدید آمد و موانعی که در راه استفاده از آن نهضت در ایران موجود بود و در فصل قبل مورد بحث واقع شد مملکت ما در این دوره پرآشوب و تزلزل با ضعف و زبونی می زیست و از علوم و صنایع جدید تقریباً بی نصیب بود.
از طرف دیگر دولت روس در سلطنت پطر کبیر (1100 - 1137 هجری) در اثر اخذ فرهنگ جدید از مغرب زمین و تعلیم علوم طبیعی و ریاضی و فنون نظامی و تشکیل سپاه منظم با اسلحه و مهمات جدید بسیار نیرومند شد و به خاک ما تجاوز کرد و به شمال قفقاز دست یافت و اعقاب پطر تا رود ارس تاختند و قفقاز زرخیز را از ایران گرفتند و معاهده ی ننگین ترکمانچای را بر ما تحمیل نمودند و خواستند تمام ایران را به تدریج متصرف شوند تا به خلیج فارس و هندوستان دست یابند. دولت انگلیس هم که به واسطه ی علوم و صنایع جدید قدرت یافته و هندوستان را تصرف کرده بود برای حفظ آن شبه قاره می خواست مانع بسط و توسعه ی نفوذ روسیه در ایران بشود به این ترتیب ایران میدان کشمکش بین دو دولت شد و صدمات بی حد کشید.

پی نوشت ها :

1. از سلطنت نادرشاه تا تأسیس دارالفنون (1148 - 1268 ه.).
2. 1264 - 1250.
3. 1313 - 1264.
4. در 1158 در نراق متولد شد و در 1245 در کاشان جهان را بدرود گفته است.

منبع : تاریخ آموزش و پرورش اسلام و ایران